واژه سلامت رواني معمولا زماني به كار مي رود كه فرد با مشكلي روبه رو گردد نتواند رفتار متعادل و مناسبي را از خود بروز دهد. كسي كه در برخوردهاي عادي روزمره از خود رفتار مناسبي بروز ندهد مي گوييم كه او روان رنجور و يا بيمار رواني است و از سلامت رواني برخوردار نيست. در حقيقت با توجه به ناهنجاري رفتاري، او را محكوم به روان رنجوري مي كنند.
سلامت رفتار انسان معمولا به معناي هماهنگي با محيطي است كه فرد در آن زندگي مي كند و اين كه در برابر چيزهايي كه سلامت جسم و جانش را تهديد مي كند موضع گيري مناسبي از خود بروز مي دهد، مثلا وقتي با حيوان درنده اي مواجه مي شود حالت انفعالي و تدافعي گرفته از آن مي ترسد و آماده حمله يا مقابله با آن خطر مي شود. اين گونه رفتار نشان دهنده سلامت رواني فرد است؛ اما اگر فردي در برابر خطر از خود واكنش مناسبي بروز ندهد و يا در برابر يك حيوان اهلي و بي خطر چون گربه خانگي واكنش هاي انفعالي يا تدافعي تندي از خود ظاهر سازد آن را يكي از نشانه هاي اختلال رواني و روان رنجوري به شمار آورده و متهم به عدم تعادل و سلامت رواني مي كنيم.
در حقيقت واكنش و رفتار مناسب دربرابر محرك هاي دروني و بيروني و برخوردهاي معمولي چنان چه ديگران از خود به طور طبيعي بروز مي دهند نشانگر سلامت رواني از نظر مردم است.
چنين نگرشي نيز از سوي روان شناسان تجربي درباره مفهوم و معنا سلامت رواني بيان شده است كه در نتيجه شاخصه هاي سلامت رواني نيز از اين منظر مورد توجه ايشان قرار مي گيرد. روان شناسان با نگرش رفتارشناسي و با توجه به روش هاي علم تجربي سلامت رواني به سلامت رفتاري بازگردانده اند. در حقيقت آنان هرگز نتوانسته اند تعريفي جامع و مانع به دست دهند. تعريف هاي از اين دست در حقيقت از زاويه بسته رفتارشناسي انجام شده است نه روان شناسي.
به نظر مي رسد اين نگرش نادرست است و روان شناس را در جايگاه واقعي نمي نشاند بلكه او را به يك رفتارشناس فرو مي كاهد. امري كه شايد روان شناسان تجربي گرا از اين نسبت خرسند شوند، زيرا علوم انساني به جهت مفهوم علم بودن و گرايش هاي روش تجربي توجه خاص و ويژه اي به كاركردهاي علم دارند.
روان شناسان تجربه گرا آن چه را در دانش روان شناسي مورد تحليل و بررسي قرار مي دهند سلامت رفتاري است. هر چند كه سلامت و بيماري در سلوك و رفتار خود نشان دهنده سلامت و بيماري روان است ولي توجه به معلول جهت تبيين علت ناكافي و نادرست است؛ از اين رو بايد توجه را به سلامت رواني مبذول داشت نه به سلامت رفتاري كه بخشي از معلول است.
پيش از بيان سلامت رواني تعريفي از سلامت رفتار چنانچه روانشناسان به دست داده اند خواهيم پرداخت. روانشناسان براي سلامت رفتاري دومعناي عمده به دست داده اند كه يكي از معاني اثباتي و ديگري سلبي است. دومعناي عمده براي سلامت رفتاري كه ازسوي آنان بيان شده است عبارت است از: 1- سلامت رفتاري، سلامت از نشانه هاي بيماري عقلي و رواني است. اين تعريف، كه ازسوي بسياري از روانشناسان پذيرفته شده است از اشكال و نواقص چندي رنج مي برد؛ زيرا درحالي كه تعريف، مفهوم سلامتي را در فقدان بيماري بر مي شمارد؛ در حالي كه بسياري ازافراد فاقد بيماري هاي رواني و عقلاني وجود دارند كه در رفتار خويش ناتوان از واكنش هاي مناسب و متعادل روحي و رواني مي باشند. بي گمان اين افراد از سلامت رواني و رفتاري برخوردار نيستند هرچند كه نشانه هاي آن در رفتار آنان بروز نمي كند. (1)
2- معناي ديگر «سلامت رفتاري» را سلامت رفتار، برخورد با محيط و اجتماع دانسته به طوري كه فرد اگر رفتاري مناسب و تعامل درستي با خود و جامعه از خود بروز دهد ازسلامت رواني برخوردار است. در حقيقت «سلامت رواني» عبارت از توازن و اعتدال در رفتار درهمه شرايط و اوضاع و واكنش هاي مناسب در مواجهه با محرك هاي دروني و بروني.
بنابراين «سلامت رفتاري» حالت به نسبت هميشگي است كه فرد مي كوشد تا با توازن وتعادل با خود و جامعه كنار بيايد و احساس خوشبختي نمايد و بتواند خواسته هاي خويش را برآورده ساخته و درحد امكان از توانايي ها و امكانات بهره گرفته و دربرابر مشكلات زندگي بايستد و در راه رشد و تعالي شخصيت خود بكوشد.
قرآن فردي را سالم و سليم النفس مي داند كه با تكيه بر فطرت توحيدي از ايمان درقلب برخوردار بوده و در رفتار با ايجاد تعادل ميان قواي متضاد دروني و نيز تقابلات بيروني و دروني برخاسته از غرايز و محيط، بهترين شيوه را در دستيابي به خوشبختي و قرب الي الله برگزيند. ازنظر قرآن كساني كه درعقيده كفر و درعمل نفاق را برگزيدند ازسلامت رواني برخوردار نبوده و دچار بيماري رواني هستند. «في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا» (بقره/ 10) روان رنجوري تنها در رفتار نيست بلكه درعقيده و ايمان نيز راه مي يابد. از آنجايي كه تعادل شخصيت يعني تعادل فرد در ايمان به خدا و عمل صالح پس عدم تعادل درهريك از آن دو موجب «روان رنجوري» فرد بوده و فرد از سلامت رواني برخوردار نخواهدبود.
«سلامت روان» آن چنان كه پيش از اين گفته شد، تنها سلامت در رفتار نيست بلكه يكي از نشانه هاي سلامتي رواني سلامتي رفتاري است. بنابراين كساني كه از توحيد و ايمان درستي برخوردار نيستند همانند كافران و منافقان و حتي مؤمنان ضعيف الايمان، از رنجوري روان برخوردارند. اين رنجوري خود را در مظاهر بيروني و رفتاري و واكنش هاي عملي به خوبي نشان مي دهند. وجود اضطراب، ترس، نگراني، وسوسه و افسردگي همه نشانه اي از روان رنجوري فرد دارد. اين نشانه ها خود را در دوصورت فردي و اجتماعي بازتاب مي دهد. ما در اينجا به برخي از نشانه هاي سلامت رواني از منظر قرآن اشاره مي كنيم تا افزون بر يافتن نشانه هاي منفي به نشانه هاي اثباتي سلامت رواني دربرابر رنجوري آن اشاره اي داشته باشيم.
الف- آرامش روحي: آرامش زماني درانسان پديد مي آيد كه به واجب ديني؛ نفسي و اجتماعي خود عمل كرده باشد. در صورتي كه انسان هريك از اين موارد را ناديده گيرد دچار بيماري هاي روحي گشته و روان رنجور مي گردد. اعراض از ياد خدا و دستورهاي او يا عدم ايمان به خدا مي تواند فرد را دچار بيماري نمايد و سلامت رواني اش را درمعرض خطر قرار دهد؛ چنان كه ياد خدا موجب آرامش دل ها و آرامش روحي مي گردد. (رعد/ 28) و همراهي و پذيرش ولايت او، ترس، خوف، غم واندوه را از دلها مي زدايد. (يونس/ 62-64) و به آينده اميدوار مي سازد؛ چون ترس از آينده همواره هرگونه آرامش و آسايش را از انسان سلب مي نمايد. وقتي انسان همواره از آينده مبهم و نامعلومي دررنج باشد آسايش و آرامش كنوني براو سخت و دشوار مي گردد و از وي سلب مي-شود درحالي كه ايمان به آينده او را اميدوار و توانايي بهره گيري از لذت هاي حال را در او افزايش مي دهد. (فصلت/ 30)
آرامش روحي درسه چيز نمودار مي شود: 1- توانايي دربرخورد با بحران ها؛ و اين به توانايي فرد در استواري و بردباري و مقاومت دربرابر رنج ها، مصيبت ها، سختي ها و شكست هاي گوناگون برمي گردد، بدون آن كه تعادل رواني سلامت روحي خود را از دست دهد. اين حالت جز با اين باور تحقق نخواهد يافت كه هرچه انسان بدان دچار مي شود به قضاي الهي و از باب آزمايش و ابتلا اوست؛ و اين كه تنها او قادر به دفع شر وضرر است و بايد به خداوند اتكا نمايد؛ چه بسا آن شر و مصيبت دريچه اي به سوي خير وسعادت ابدي او باشد.(بقره/ 156و 216). .2توانايي برشكيبايي و سختي ها؛ زيرا صبر و شكيبايي دربرابرسختي ها نشان دهنده سلامت رواني انسان است. انسان صابر به اين درجه از كمال دست يافته است كه همه اين سختي ها براي رهايي و آزاد سازي توانايي هاي بالقوه اي است كه دراو نهاده شده است؛ و اين توان و قدرت نهان جز به هنگام بروز شدايد و سختي ها آشكار نمي شود. پس سختي ها را ابزاري براي خروج توانمندي ها از قوه به فعليت مي بيند و اين كه با اين شيوه توان و تعقل و خردش فزوني يافته و استعدادهاي نهفته اش آشكار مي شود (بقره /155) درحقيقت صبر و شكيبايي دربرابر شدايد و سختي ها نشان دهنده سلامتي ايمان و تعادل شخصيتي اوست كه با به كارگيري از توان وقدرت نهفته مي تواند راه كار مناسبي براي برون رفت ازآنها يافته و عمل صالح و درستكاري نيم ديگر از ايمان خويش را آشكار سازد؛ زيرا ايمان كامل درسلامت عقيده و عمل صالح است كه صبر و شكيبايي نشانگر بخش نخست يعني سلامت عقيده و نيز عمل صالح و درست درحل مشكل نشان دهنده كمال ايمان اوست. 3- توانايي و درك درست آينده و خوش بيني به آن؛ زيرا كسي كه از سلامت روان برخوردار است و آينده اميدوار است و هدف از زندگي را تلاش براي درك محبوب و لقاء الله مي بيند؛ از اين روسختي ها را ابزاري براي رسيدن به آينده اي روشن مي يابد كه «ان مع العسر يسرا» (انشراح /4) با هر رنجي آساني است و پايان شبه سيه سپيد است.
ب- خودكفايي و استقلال درفعاليتها و بهره گيري از نتايج: يكي ديگر از نشانه هاي اثباتي سلامت و روح و روان آدمي، خودكفايي و استقلال دركارها و بهره گيري از نتايج درست آن است، به اين معنا كه برپايه آنچه تواناييهاي فرد و امكانات و مهارت هايش اجازه مي دهد در كار خويش استقلال را حفظ نمايد. از راه كار و استقلال درعمل فرد مي تواند به اهداف حياتي خويش دست يابد.(يس/ 35).
ج- خشنودي از خود و ديگران: يكي ديگر از نشانه هاي سلامت روان آن است كه انسان از خود، استعداد، امكانات و توانايي هاي خدادادش خرسند و خشنود باشد و شكر و سپاس آن را به جاي آورد. سپاس و خرسندي ازاين نعمت ها بهره گيري درست و كامل از آنهاست. كسي كه از خود و نعمت هايش خرسند وخشنود نباشد همواره در آرزوي چيزي خواهد بود كه گاه برون از توان اوست، از اين رو دچار حسد، افسردگي و مانند آن مي گردد. كسي كه از خود و نعمت هاي خود خشنود و خرسند است نه تنها سپاس گزار آن مي شود بلكه اعتماد و عزت نفس در او افزايش مي يابد كه اين مسايل موجب آرامش وي مي شود. اعتماد و عزت نفس موجب اين مي شود كه همكاري و تعامل با ديگران نيز در او شدت يافته و از ديگران بيش از آنچه هستند متوقع نباشد.
د- توانايي بر كنترل نفس: كسي كه از تعادل رواني و سلامت روحي برخوردار است، مي تواند بر كشش ها و گرايش هاي شهواني كنترل داشته باشد و آنها را در جهت اهداف عالي خود بكار گيرد. نه تنها غرايز خويش را سركوب نمي كند بلكه با كنترل و هدايت آنها به بهترين شيوه آن قوا و غرايز را به خدمت خود درمي آورد. و غرايز نفساني را نعمت هاي دنيايي براي تكامل و رشد خود مي يابد.
(آل عمران/ 14)
هـ- توانايي بر پذيرش مسئوليت: توانايي براي پذيرش مسئوليت ها يكي از مهمترين نشانه هاي سلامت رواني فرد از ديدگاه قرآن است. (حجر/ 92 و 93؛ نحل/ 93) پس هر فردي كه مسئوليت انديشه، عقيده، رفتار و گفتارش را بپذيرد، داراي سلامت رفتار است.
و - توانايي بر فداكاري و ايثار: از آنجايي كه انسان متعادل در ايمان و عمل ازسلامت رواني برخوردار است و به اصول توحيد در همه امور اعتقاد دارد و به آن پايبند مي باشد؛ در مقام عمل اين توان و قدرت را دارا مي باشد تا با بذل و بخشش به ديگران كمك نمايد و نيزاز جان و مال خود براي تكامل فردي واجتماعي جامعه ايماني اش بكوشد و در اين راه جانفشاني نمايد. (توبه/ 111؛ صف 10).
ز- توانايي بر ايجاد ارتباط درست با ديگران: كسي كه از سلامت روان برخوردار است به راحتي و آساني مي تواند با ديگران ارتباط برقرار نمايد و در رفع نيازهاي خود و ديگران با آنان همكاري كند. (مائده/ 2 و حجرات 10)، زيرا انسان همواره نيازمند به ديگران است. اين ارتباط و تعامل وهمكاري بايد بر پايه دوستي و اعتماد متقابل باشد.
ح- گزينش اهداف واقعي: يكي از شرايط سلامت رواني آن است كه فرد بتواند هدف واقعي و حقيقي را تشخيص داده و انتخاب نمايد و در انتخاب هدف دچار گمراهي نگردد از اين رو هدف هاي زودگذر را اصل قرار مي دهد. «انما الحيوه الدنيا لعب و لهو» (محمد/ 36)
ط- احساس به خوشبختي و سعادت: يكي از نشانه هاي بارز صحت و سلامت روان آن است كه فرد احساس خوشبختي و سعادت نمايد. (رك: علم النفس المعاصر في ضوءالاسلام، دكتر محمد محمود محمد، دارالشروق، جده، 1416، چاپ سوم؛ و نيز علم النفس الاسلامي العام و التربوي، دراسه مقارنه، دكتر محمد رشاد خليل، دارالقلم، كويت، 1407، چاپ اول)
1-اصول كلي بهداشت روان در اسلام، سيدابوالقاسم حسيني، 1374؛ بهداشت روان؛ جعفر بوالهري، نشر بشري، .1373
لینک به کیهان:http://www.kayhannews.ir/831024/6.htm
خلیل منصوری(با نام مستعار علي آقاخاني در کیهان چاپ شده است.)